سفر خوب خانوادگي
يه مسافرت عالي سه روزه با عزيز و عمه مريم و خانوادش و عمو مسعود و خانوادش رفتيم كيش چند روز قبل از سفر بابا محمد اومد خونه و گفت بليط هواپيما و رزو هتل انجام شد و سه شنبه عازم هستيم تا شما اسم مسافرت اومد سريع گفتي من چمدون ميخوام و طبق معمول بابا محمد سريع در برابر خواستت تسليم شد و گفت لباس بپوش با هم بريم منوچهري ، دو تايي با هم رفتيد و يه چمدون مينيون خريده بوديد و بابا گفت دو بار از سر تا ته خيابون منوچهري رو با چمدونت دور زدي و به همه هم ميگفتي چمدون خريدم خونه هم اومدي توش اسباب بازي گذاشتي و خلاصه تا روز سفر هر جا رفتيم چمدونتم با خودت ميبردي سه شنبه ظهر پرواز داشتيم از صبح بلند شدين و كارا رو انجام داديم و رفتيم فرودگاه ...