خانه بازی
پسر گلم امروز با هم رفتیم خانه بازی تو پاساژ کسا برای اولین بار مامانت مثل یه خانم خوب بدون نگاه کردن به ویترین مغازه ها یه راست تو رو برد طبقه سوم خانه بازی البته این کار مامانت دو دلیل داشت اولیش به خاطر اینکه شما سوار کالسکه بودی اگه زیاد طول میکشید بهونه میاوردی که بیای بیرون دومین دلیل اینکه مامانت اینقدر چاق شده که تقریبا هیچ لباسی سایزش نیست پس وقت گذراندن تو پاساژ بیهوده بود . تو خانه بازی از استخرتوپ ترسیدی تا گذاشتمت تو استخر گریه کردی ولی از تاپ بازی و سرسره والاکلنگ خوشت اومد یک ساعت باهم اونجا بازی کردیم و اومدیم خونه از بازی کردنت فیلم گرفته بودم اومدیم خونه داشتم به بابا نشون میدادم خودتو میدیدی ذوق میکردی .امیرعلی تو همه خوشی من تو زندگی هستی هر جا که کم میارم و از زندگی میبرم وجود تو بهم انگیزه وامید میده امیدوارم مامانی همیشه سالم وشاد باشی .