اتفاق خوب امروز
امروز گل پسرمون گل كاشت.
هر وقت پسر عسلمون با بابا محمد ميرفت آرايشگاه چون خيلي گريه ميكرد و بابا محمد طاقت نميوورد و هميشه موهاي پسرمون نصفه و نيمه كوتاه شده از آرايشگاه پسرمون رو ميوورد خونه.
خلاصه تصميم به اين شد كه چون مامان مونا در صد ناز كشيدنش پايين تره مسئول بردن شازده به آرايشگاه بشه.
تو آرايشگاه پسرمون مينشست تو بغل مامان مونا و كلي گريه ميكرد و سر تا پاي مامان مونا مويي ميشد ولي در آخر نتيجه خوبي داشت و موهاي پسرم قشنگ و مرتب كوتاه ميشد.
ولي امروز شازده پسرمون در كمال ناباوري رو تخته اي كه آقا مهدي گذاشته بود رو صندلي آرايشگاه كه پسرمون بلندتر بشينه و دست آقا مهدي به موهاش برسه خيلي آروم و صبور نشست تا موهاش كوتاه شد و آقا مهدي هم براش سشوار كشيد و با ژل موهاش رو درست كرد.
آفرين پسر گلم ديگه داري مردونه رفتار ميكني و امروز مامان مونا رو خيلي خوشحال كردي👏👏👏👏👏👏
مامان مونا و بابا محمد عاشقتن . تو بهترين و قوي ترين و مهربان ترين پسري😘😘😘😘😘