اميرعلي عزيز مااميرعلي عزيز ما، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 8 روز سن داره

نبض زندگي

تعطیلات نوروز 95

1395/1/14 10:15
نویسنده : ماماني
118 بازدید
اشتراک گذاری

لحظه سال تحویل ساعت 8:12 صبح بود .بعد ازسال تحویل صبحانه خوردیم و با هفت سین با مکافات عکس انداختیم چون جنابعالی اصلا حاضر نبودی که جلوی دوربین بایستی و عکس بندازی بالاخره موفق شدیم از تو عکسها دو تا عکس خوب در بیاریم .بعدم  برای ناهار رفتیم خونه مامان فرخ و باباعباس که با خاله شیما بهت عیدی یه راکر دادن و دایی هم برات یه عروسک هاپو خریده بود .بعداز ظهر رفتیم خونه مادرجون تاجی که نمیدونم چرا اصلا دلت نمیخواست بیاد داخل خونه تو کوچه وایستاده بودی و نمیومدی پیششمون انقدر گریه کردی تا حالت بهم خورد از اونجایی که شما سوگلی مامان و بابا هستی بابا محمد فقط اومد یه سلام و عید مبارکی گفت و مامان مونا هم 5 دقیقه نشست و عذرخواهی کردیم و رفتیم خونه عزیز فریده شام خوردیم و اومدیم خونه.عزیز یه خونه چادری بهت عیدی داد. روز دوم هم بعداز ظهررفتیم خونه عمه زهرا و عمو رضا عید دیدنی . روز سوم هم عمه مریم و عزیز و عمو مسعودبرای شام خونه ما بودن و روز چهارم همه برای شام خونه عمو مسعود دعوت بودیم که انقدر اونجا دست به تمام وسایل زدی و آخرشم باند سینما خانواده روانداختی حسابی مامان رو کلافه و عصبی کردیدی . روزپنجم هم با مامان فرخ و بابا عباس و خاله و دایی و عزیز و خانواده عمه طلعت همه با هم رفتیم شمال و 4 شب شمال بودیدم . هوا عالی بود و جمعمونم عالی تر و کلی خوش
















گذشت شما هم که اونجا کلی شن بازی و اسب سواری و ماشین بازی کردی . برای مامان فرخم هم اونجا جشن تولد گرفتیم که شما با انگشت کردن داخل کیک و تذکرهایی که اطرافیان بهت میدادن کلی منو حرص دادی . روز آخر سوار قایق شدی و سرما خوردی .موقع برگشتم چون جاده بارندگی بود و کوه ریزش کرده بود 6 ساعت تو یه ترافیک خسته کننده موندیم بعدم که اومدیم تهران بنده مریض داری میکردم .در کل مسافرت خوبی بود .برای سیزده به درم مامان فرخ و باباعباس و دایی اومدن خونه ما .اینم ازتعطیلات ما امیدوارم سال خوبی داشته باشیم .

 

 

 

 

 

 


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نبض زندگي می باشد