اميرعلي عزيز مااميرعلي عزيز ما، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 7 روز سن داره

نبض زندگي

نوروز 94

1394/1/14 16:35
نویسنده : ماماني
175 بازدید
اشتراک گذاری

روز اول عید نهار رفتیم خونه عزیز فریده و شام هم رفتیم خونه مامان فرخ و بابا عباس.روز دوم عید هم رفتیم خونه مادرجون تاجی و دایی داوود ( دایی بابامحمد ).

روز سوم فقط به خرید برای سفر و بستن چمدانها گذشت و روز چهارم هم سفر عازم جزیره گوا شدیم.

وقتی رسیدیم فرودگاه امام خمینی خاله الهام و عموسعید و صبا که خیلی وقت بود ندیده بودنت بغلت کردن و کلی بوست کردن .

4 ساعت تو هواپیما بودیم تا به گوا رسیدیم و پسرم کلی شیطونی کرد و تمام این مدت تو هواپیما فقط راه رفت و جیغ زد بیچاره مسافرای دیگه خیلی اذییت شدن .

وقتی رسیدیم هوا فوق العاده گرم و شرجی بود . گوا اصلا شهر خوبی نبود ولی برای ایام عید که تقریبا همه جا سرده  میشه گفت انتخاب خوبی بود .

ما به خاطر امیرعلی همش تو هتل بودیم و فقط از امکانات هتل که واقعا هتل خوبی بود استفاده کردیم .

خلاصه یک هفته با خاله الهام و عمو سعید و صبا خوش گذروندیم و کلی با پسرم آب بازی کردیم.دست بابا محمد به خاطر برنامه ریزی که برای تعطیلات کرده بود درد نکنه.

روز 11 فروردین ساعت 7 صبح رسیدیم خونمون و پسرم چون خوابش رو تو هواپیما کرده بود دیگه خوابش نمیبرد خلاصه مامان مونا تا ساعت 9 تحمل کرد ولی دیگه چون داشت از پا در میومد زنگ زد به مامان فرخ و اومدن بردنش خونشون تا ساعت 8 شب اونجا بود و بعدم من و بابا محمد رفتیم خونه مامان فرخ و همگی به اتفاق هم رفتیم خونه عمو رضا( عموی مامان مونا ).

روز سیزدهم هم برای نهار رفتیم خونه مامان فرخ و قرار بود بعد از ظهر بریم پارک آب و آتش که پسرگلمون از ساعت 4 بعدازظهر تا 8 شب خوابید و برنامه همه رو بهم زد.

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نبض زندگي می باشد