جشن تولد ٧ سالگي

الان دو ساله به خاطر ايام محرم و صفر تولدت روز خودش برگذار نميشه، البته داشتم فكر ميكردم ٧ساله تولدت روز خودش برگزار نميشه و بنا به دلايلي يا بعد از ١٨ شهريور گرفتيم يا قبل از ١٨ شهريور ، تولد ٤ سالگيت كه ديگه تاريخي بود به خاطر فوت دايي حجت ٢ ماه بعد از تاريخ تولدت گرفتيم،

قرار شد برات دو تا تولد بگيريم هم به خاطر كرونا كه جمعيت زياد نشه هم به خاطر اينكه مهمونامون اين همه راه نيان و بخوان آخرشب برگردن،

كلا اميرعلي ، تولد گرفتن تو ويلا خيلي كار سختي هست چون كلي وسيله مامان بايد از تهران با خودش ببره و حسابي هم تمركز كنه كه چيزي جا نذاره هم خب مهمون ها هم بايد كلي با خودشون لباس بيارن تا تو مهموني بپوشن. بابا محمدم كه راضي نميشه تهران تولد بگيريم،

اولين تولدت رو با خانواده مامان مونا ٢٣ تير گرفتيم و كلي هم سرحال بودي و عكس انداختي و رقصيدي دليلشم اين بود بعد از ناهار دو ساعت بغل مامان فرخ و بابا عباس خوابيده بودي،

دومين تولدت رو با خانواده بابا محمد گرفتيم كه متاسفانه چون خسته بودي حسابي بي حوصلگي كردي يه دونه عكس درست و حسابي ننداختي البته نه كه نندازي بالاخره از تو عكسات يه چيزايي دراومد ولي كلي مامان رو حرص دادي، البته ناگفته نماند كلا من نميدونم چرا از عكس انداختن بدت مياد ، تم تولدتم بابا محمد ملوان دريايي انتخاب كرده بود و كلي لوازم خوشگل برات تهيه كرديم،

در كل هر دو تا تولدت خوب بود و خوش گذشت، الهي همه سالم و سلامت هر سال در كنار همديگه جشن تولدت رو جشن بگيريم،دست همه هم درد نكنه كادوهاي خوشگل برات گرفته بودن و كلي ذوق كردي،

اولين جشن تولد

دومين جشن تولد

 
فارسي ها در يك قاب،