اميرعلي عزيز مااميرعلي عزيز ما، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 7 روز سن داره

نبض زندگي

چرخ و فلك

1396/4/10 10:36
نویسنده : ماماني
452 بازدید
اشتراک گذاری

امروز بعدازظهر سه نفري رفتيم پارك انديشه و آقا پسرمون براي اولين بار سوار چرخ و فلك شد.چرخ و فلك نوستالژي زمان كودكي من و بابا محمد.ياد بچيگيمون به خير آقاي چرخ و فلكي ميومد تو كوچه و داد ميزد چرخ و فلكيه و ما بچه ها هم مثل قرقي ميرفتيم سمتش.البته مامان مونا اكثرا از پنجره نگاه ميكرد و غصه ميخورد چون مامان و باباش سركار بودن و مامان مونا از ظهر كه از مدرسه ميومد تا بعدازظهر تو خونه تنها بود و اجازه رفتن تو كوچه رو نداشت.زمان مامان مونا بچه ها حرف گوش كن بودن وقتي چيزي رو اجازه نداشتن نبايد انجام ميدادن نميدونم شايد سختگيري هاي مامان و باباهاي قديم باعث شده كه الان كه بچه هاي قديم خودشون مامان وبابا شدن به بچه ها راحت ميگيرن.البته زماني كه ماماني شيفت نبود و تو خونه بود اگه چرخ و فلكي ميومد حتما منو ميبرد سوار ميكرد.خلاصه پسر گلمون سوار چرخ و فلك شده و چرخيد و چرخيد و دست زد و كيف كرد و بابامحمدم براش بلال گرفت همونجا تا آخر خورد.انقدر چرخيد تا با رضايت قلبي اومد پايين و رفتيم سمت زمين بازي و تاب بازي و سرسره بازي و بعدم براي شام رفتيم رستوران مورد علاقه پسرمون آواچي و مرغ سوخاري خورديم و طبق معمول تا رسيديم دم خونه آقا پسرمون گريه كرد كه خونه نه و بستني ميخوام و بابا محمد حرف گوش كن هم دور زد و رفت باش بستني خريد.
آقاي اميرعلي فقط و فقط بدون كه تو اين همه گرفتاريها و سختي زندگي تو يه باباي پر حوصله و خوب داري .قدرش رو بدون و بزرگتر كه شدي حرمتش رو نگه دار.باباي تو بهترينه.

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نبض زندگي می باشد