اولین سفر با هواپیما
امروز صبح بابا محمد رفت برای صبحانه کله پاچه خرید به عزیز فریده هم گفتیم اومد خونمون با هم صبحانه خوردیم تو گل پسر هم برای اولین بار کله پاچه میخوردی که خوشبختانه خوشت اومد بعد بابا مجبور شد بره بانک منم بقیه کارهای سفر رو انجام دادم ساعت 11 صبح از عزیز فریده خداحافظی کردیم رفتیم فرودگاه .
وقتی میخواستیم از بازرسی رد بشیم خانم بازرس تا اومد بازدید بدنیت کنه فکر کردی داره قلقلکت میده کلی خندیدی ساعت 1 بعدازظهر سوار هواپیما شدیم امیرعلی یه چیز خنده دار بابا محمد از هواپیما میترسه
وقتی هواپیما میخواست take off کنه من به تو می می دادم تا تو گوشت هوا جمع نشه دردت بگیره بابا محمد منو بیچاره کرد هر 2 ثانیه به 2 ثانیه میپرسید داره مک میزنه میدونی بابات رو تو خیلی حساسه.
انقدر خسته بودی خوابت برد تقریبا نزدیکای کیش بودیم که بیدار شدی من و بابا هم برای اینکه گل پسرمون حوصلش سر نره باهات بازی کردیم و منم برات شعر حسنی ما یه بره داشت رو خوندم .خلاصه 3 نفری اولین سفر هوایی خوبی رو گذروندیم .
امیرعلی تو یه بابای خیلی خوب داری که اکثر بابا ها برای بچه هاشون خوبن ولی من یه همسر خیلی خوب دارم که اکثر خانمها آرزوی داشتن همچین همسری رو دارن و من به خاطر داشتنش همیشه خدا رو شاکرم پس بیا با هم یه عهدی ببندیم که قدر بابا محمد رو بدونیم همون قدر که اون خوبه ما هم خوب باشیم
3روز تو شهر کیش تو هتل مارینا پارک بدون هیچ استرس و دلهره استراحت کردیم و خوش گذشت خوشبختانه تو هم خیلی خیلی پسرخوبی بودی.