اميرعلي عزيز مااميرعلي عزيز ما، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 8 روز سن داره

نبض زندگي

خونه مادرجون

با مامان فرخ و باباعباس تصمیم گرفتیم بریم دستجرد خونه مادرجون ( مامان بزرگ مامان مونا) صبح زود راه افتادیم و اول رفتیم قم سرخاک بابا حاجی ( بابا بزرک مامان مونا)که ایکاش الان پیشمون بود و خوشبخت شدن منو مامان شدن منو پسرگل منو میدید حیف که خیلی زود از پیشمون رفت و ما رو ترک کرد یاد اون روزای خوبی که بود بخیر یاد خنده های دلنشینش بخیر یاد دورهم بودنهایی که به خاطر وجود بابا حاجی بود بخیر خدا رحمتش کنه . وقتی رسیدیم دستجرد هوا عالی و خنک و تمیز بود شبا ستاره ها رو میشد تو آسمون شمرد و پسرمم که چشمش افتاد به حیاط بزرگ و کلی کیف کرد و بهش خوش گذشت .دو شب خونه مادرجون مهمانش بودیم و خوش گذشت. امیدوارم سلامت باشه .
23 ارديبهشت 1394

نوروز 94

روز اول عید نهار رفتیم خونه عزیز فریده و شام هم رفتیم خونه مامان فرخ و بابا عباس.روز دوم عید هم رفتیم خونه مادرجون تاجی و دایی داوود ( دایی بابامحمد ). روز سوم فقط به خرید برای سفر و بستن چمدانها گذشت و روز چهارم هم سفر عازم جزیره گوا شدیم. وقتی رسیدیم فرودگاه امام خمینی خاله الهام و عموسعید و صبا که خیلی وقت بود ندیده بودنت بغلت کردن و کلی بوست کردن . 4 ساعت تو هواپیما بودیم تا به گوا رسیدیم و پسرم کلی شیطونی کرد و تمام این مدت تو هواپیما فقط راه رفت و جیغ زد بیچاره مسافرای دیگه خیلی اذییت شدن . وقتی رسیدیم هوا فوق العاده گرم و شرجی بود . گوا اصلا شهر خوبی نبود ولی برای ایام عید که تقریبا همه جا سرده  میشه گفت انتخاب خوبی ب...
14 فروردين 1394

اولین سفر با هواپیما

امروز صبح بابا محمد رفت برای صبحانه کله پاچه خرید به عزیز فریده هم گفتیم اومد خونمون با هم صبحانه خوردیم تو گل پسر هم برای اولین بار کله پاچه میخوردی که خوشبختانه خوشت اومد بعد بابا مجبور شد بره بانک منم بقیه کارهای سفر رو انجام دادم ساعت 11 صبح از عزیز فریده خداحافظی کردیم رفتیم فرودگاه . وقتی میخواستیم از بازرسی رد بشیم خانم بازرس تا اومد بازدید بدنیت کنه فکر کردی داره قلقلکت میده کلی خندیدی ساعت 1 بعدازظهر سوار هواپیما شدیم امیرعلی یه چیز خنده دار بابا محمد از هواپیما میترسه وقتی هواپیما میخواست take off کنه من به تو می می دادم تا تو گوشت هوا جمع نشه دردت بگیره بابا محمد منو بیچاره کرد هر 2 ثانیه به 2 ثانیه میپرسید داره مک میزنه م...
28 آبان 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نبض زندگي می باشد