خونه مادرجون
با مامان فرخ و باباعباس تصمیم گرفتیم بریم دستجرد خونه مادرجون ( مامان بزرگ مامان مونا) صبح زود راه افتادیم و اول رفتیم قم سرخاک بابا حاجی ( بابا بزرک مامان مونا)که ایکاش الان پیشمون بود و خوشبخت شدن منو مامان شدن منو پسرگل منو میدید حیف که خیلی زود از پیشمون رفت و ما رو ترک کرد یاد اون روزای خوبی که بود بخیر یاد خنده های دلنشینش بخیر یاد دورهم بودنهایی که به خاطر وجود بابا حاجی بود بخیر خدا رحمتش کنه . وقتی رسیدیم دستجرد هوا عالی و خنک و تمیز بود شبا ستاره ها رو میشد تو آسمون شمرد و پسرمم که چشمش افتاد به حیاط بزرگ و کلی کیف کرد و بهش خوش گذشت .دو شب خونه مادرجون مهمانش بودیم و خوش گذشت. امیدوارم سلامت باشه .