اميرعلي عزيز مااميرعلي عزيز ما، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 9 روز سن داره

نبض زندگي

وای .............وای .........وای

1393/12/20 15:49
نویسنده : ماماني
150 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز نوبت واکسن سه گانه بود که طبق معمول مامان مونا از صبح که میخواست تو رو ببره استرس داشت .با بابامحمد رفتیم مطب آقا دکتر خوشبختانه خلوت بود و یه آقا پسرم به نام کسری اونجا بود و تو هم کلی بهش زور گفتی بیچاره تا میومد یه چیزی بهت بگه زود مامان و باباش میگفتن کسری این نی نیه از شما کوچیکتره اونم طفل معصوم آروم میشد و تو هم کلی از نی نی بودت سواستفاده کردی . خلاصه نوبت ما شد و اول دکتر معاینت کرد و بعدم من اومدم از اطاق بیرون و بابا محمد و خانم قمبری پاتو نگه داشته بودن تا واکسن زده بشه دکتر به خانم قمبری گفته بوده امیرعلی رو خیلی سفت نگه دار زورش زیاده .الهی بمیرم خیلی گریه کردی .اومدیم خونه هم دیگه از پا درد همش گریه کردی و تبم داشتی . امروزم از صبح نشستی راه نمیری . میدونم مامانی پات خیلی درد گرفته ولی مامانی واکسن برای سلامتیت واجبه .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نبض زندگي می باشد