اميرعلي عزيز مااميرعلي عزيز ما، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 26 روز سن داره

نبض زندگي

زلزله

1399/2/18 23:08
نویسنده : ماماني
160 بازدید
اشتراک گذاری

اينهفته با عزيز و عمه و عمو مسعود كيلان بوديم، شام رو كه خورديم و بعدشم نشستيم به گپ و گفتگو و ديگه براي خوابيدن آماده شديم. تقريبا همه توي اطاق هاي خودشون مستقر بودن كه يه دفعه مامان صداي مهيبي شنيد و بابا هم در جا گفت زلزله، زود همه از اطاق ها اومديم بيرون فقط بابا و عمه مريم و عمو  لرزش رو احساس كرده بودن،

بر خلاف دفعات پيش كه زلزله ميومد و مامان مونا خيلي ميترسيد ايندفعه اصلا نترسيد البته شايد به خاطر اينه كه انقدر كرونا تن و بدن مامان رو لرزونده بود ديگه زلزله بهش اثر نكرده بود،

عمو اينا و عمه اينا يه ساعتي رو تو ماشين توي حياط نشستن و بعد ديگه اومدن تو ويلا و همه با هم طبقه پايين خوابيديم ، چندين بار پس لرزه هم اومد كه البته ما اصلا نفهميده بوديم ، 

خدا بخير كنه اين گسل مشاء هم خودش پروسه اي هست ، 

پسندها (1)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

❤️Maman juni❤️Maman juni
15 خرداد 99 3:35
خداروشکر ک حالتون خوبه عزیزم 🥰
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نبض زندگي می باشد