مشهد الرضا
زمانيكه مامان مونا فهميد كه باردار هست نذر كرد كه اگر پسرش سالم به دنيا بياد هر سال بريم مشهد زيارت امام رضا،
امسال بابا محمد هم براي اداي نذر و هم براي سالگرد عقدمون بليط مشهد گرفت و شنبه ظهر عازم شديم ساعت ٥ مشهد بوديم و در هتل مدينة الرضا مستقر شديم بعد از يه كمي استراحت رفتيم حرم و دو ساعتي اونجا بوديم و برگشتيم هتل شام خورديم و رفتيم خوابيديم.
روز دوم صبح رفتيم آرامگاه فردوسي و بعد هم براي ناهار شانديز،بعدازظهر پسر عزيزمون و بابا محمد رفتن استخر و مامان تو اطاق تنها بود تا ساعت ٨ كه برگشتن و رفتيم شام خورديم و قرار بود بعدش بريم حرم كه آقا پسرگلمون خسته بود و با بابا محمدش خوابيد و مامان مونا تنها رفت حرم تا ساعت ١٢ شب
روز سوم هم كه روز آخر بود دوباره بابا و پسر رفتن استخر و مامان مونا هم بعد ار خوردن صبحانه رفت سوغاتي خريد و اومد تو اطاق مشغول جمع آوري وسايل شد كه طبق عادت مامان مونا يه عالمه لباس برده بود كه بيشترش استفاده نشد فقط زحمت جمع كردن و پهن كردن داره.بعد از اينكه بابا و پسر از استخر برگشتن اطاق رو ساعت ١٢ تحويل داديم و رفتيم حرم كه دست پسرعزيزم به ضريح آقا امام رضا رسيده بود واونجا هم نماز خونده بود.بعد از زيارت اومديم ناهار و بعد هم فرودگاه و حركت به سمت تهران.ساعت ٧ شب تهران بوديم.
انشالله آقا امام رضا خودش نظري بندازه و آروزهاي مامان مونا رو براورده كنه .
امسال بابا محمد هم براي اداي نذر و هم براي سالگرد عقدمون بليط مشهد گرفت و شنبه ظهر عازم شديم ساعت ٥ مشهد بوديم و در هتل مدينة الرضا مستقر شديم بعد از يه كمي استراحت رفتيم حرم و دو ساعتي اونجا بوديم و برگشتيم هتل شام خورديم و رفتيم خوابيديم.
روز دوم صبح رفتيم آرامگاه فردوسي و بعد هم براي ناهار شانديز،بعدازظهر پسر عزيزمون و بابا محمد رفتن استخر و مامان تو اطاق تنها بود تا ساعت ٨ كه برگشتن و رفتيم شام خورديم و قرار بود بعدش بريم حرم كه آقا پسرگلمون خسته بود و با بابا محمدش خوابيد و مامان مونا تنها رفت حرم تا ساعت ١٢ شب
روز سوم هم كه روز آخر بود دوباره بابا و پسر رفتن استخر و مامان مونا هم بعد ار خوردن صبحانه رفت سوغاتي خريد و اومد تو اطاق مشغول جمع آوري وسايل شد كه طبق عادت مامان مونا يه عالمه لباس برده بود كه بيشترش استفاده نشد فقط زحمت جمع كردن و پهن كردن داره.بعد از اينكه بابا و پسر از استخر برگشتن اطاق رو ساعت ١٢ تحويل داديم و رفتيم حرم كه دست پسرعزيزم به ضريح آقا امام رضا رسيده بود واونجا هم نماز خونده بود.بعد از زيارت اومديم ناهار و بعد هم فرودگاه و حركت به سمت تهران.ساعت ٧ شب تهران بوديم.
انشالله آقا امام رضا خودش نظري بندازه و آروزهاي مامان مونا رو براورده كنه .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی