اميرعلي عزيز مااميرعلي عزيز ما، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 8 روز سن داره

نبض زندگي

كيش

1396/1/29 16:40
نویسنده : ماماني
179 بازدید
اشتراک گذاری

همراه مامان فرخ و بابا عباس و دايي و خاله مسافر كيش شديم.پرواز ساعت ٧ شب بود و تقريبا ساعت ١٠ كيش بوديم .پسر گلمون هم تو هواپيما خيلي پسر خوبي بود و چون به خاطر سنش بايد بليط جدا ميخرديم و خودش صندلي داشت كلي ذوق كرده بود و رفت كنار پنجره نشست 
روز اول بعد از خوردن صبحانه همه حاضر شديم و آقايون با هم و خانوما هم با همديگه رفتيم پلاژ و براي شنا كردن تو دريا.تا ساعت ٢ دريا بوديم و بعد اومديم هتل ناهار خورديم و آماده شديم براي گشت دور جزيزه.رفتيم بازديد از كاريز و شهر سوخته و درخت كهن و كشتي يوناني اين گشت تا ساعت ٩ شب طول كشيد و نه خوب بود نه بد.براي شام هم رفتيم رستوران شانديز كه موسيقي زنده هم داشت و عسل مامان و بابا كلي بهش خوش گذشت و دست ميزد تا ساعت ١٢ اونجا بوديم و بعد برگشتيم هتل.
روز دوم هم دوباره اول رفتيم دريا و بعد از خوردن ناهار سه نفري اومديم هتل و بقيه رفتن پارك پرندگان و دلفين ها.پسرمون هم تو اطاق حسابي مامان و باباش رو كلافه كرد و نذاشت كه يه استراحت درست و حسابي بكنيم.شب هم همه رفتيم اسكله چوبي و هوا هم عالي بود.
روز سوم رفتيم براي بازيهاي آبي و بعد ناهار و بعدازظهرم كه رفتيم ساحل مرجان و قايق سوار شديم.عزيز دل مامان و بابا كلي از قايق سواري لذت برد و از ديدن ماهي ها ذوق كرد .جالب اين بود كه آقايي كه قايق رو ميروند بهمون نون داد تا بديم به ماهي ها بخورن اونوقت پسرمون بجاي اينكه نون رو بده ماهي ها بخورن خودش ميخورد.ساعت ٨ شب برگشتيم هتل و چمدونامون رو برداشتيم و رفتيم فرودگاه براي برگشت به تهران.
مسافرت خيلي خيلي خوبي بود و كلي خوش گذشت.
 


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نبض زندگي می باشد