شیرین زبانی پسرم
آقا پسر ما کم کم داره شروع میکنه به کلمه گفتن ودل مامانشو حسابی برده الهی فدات بشم که هر روز که میگذره شیرین و شیرین تر میشی نور چشم من.
وقتی براش غذا میارم تند تند و پشت سر هم میگه آقاش آقاش آقاش یعنی قاشق و بعدم با بردن هر قاشق به سمت دهنش با لحن سوالی میپرسه آغه ؟ یعنی داغه ؟.
هر چیزی هم که میخواد با انگشت اشاره میکنه و میگه الو الو الو .
وفتی ازش میپرسیم بسه ؟در جواب سرش رو تکون میده و میگه بس یاد تبلیغ شامپو بس میوفتم.
خوابشم که میگیره میگه اخت اخت یعنی تخت بعدم که میریم رو تخت میخوابیم میگه آپ آپ یعنی پتو .
ازش میپرسیم مامان و بابا رو چند تا دوست داری ؟ صداشو کلفت میکنه و دو تا دستاشو میبره بالا میگه اتا یعنی ده تا .
وقتی میپرسیم ساعت چنده ؟ لباشو غنچه میکنه میگه دووووو.
ارق یعنی برق .
هر چی هم بگهش میگیم میخوای ؟ اگه با صدای بلند ازش بپرسیم بلند میگه آره اگه با صدای آروم ازش بپرسیم آروم میگه آره .
به مامان فرخ هم میگه ارخ .
عاشق کارتن باب اسفنجیه تقریبا بیشتر ساعات تو خونه ما فقط کارتن باب اسفنجی دیده میشه .
خلاصه پسر ما با زبان مخصوص خودش حرف میزنه که فقط خودشو مامان مونا و بابا محمد متوجه میشن .
پسرم من و بابا محمد خیلی دوستت داریم و چقدر خوبه که تو هستی بودن تو یعنی آخر خوشی و خوشحالی .