سال تحويل نزديك ساعت ٢ بود از صبح كارها انجام شد و ناهارم خورديم منتظر تحويل شدن سال نو شديم.خدا رو شكر سالي كه گذشت همراه با سلامتي بود.گرچه كه خدا هيچكدوم تز حاجتهاي مامان رو براورده نكرد ولي خوب همينكه سالم و سلامت بوديم خدا رو شكر. بعد از سال تحويل و روبوسي .استراحت كرديم و براي عيد ديدني و شام رفتيم خونه عزيز فريده. روز دوم عيد ناهار رفتيم خونه مامان فرخ و بابا عباس روز سوم شام عمو مسعود دعوت كرد و رفتيم خونشون. روز چهارم شب رفتيم خونه عمه طلعت روز پنجم هم دايي محمد براي شام دعوتمون كرد. دو روزم رفتيم دستجرد پيش مادرجون و بعدم سه روزم با عمه مريم و خانوادش و عزيز رفتيم انزلي. سيزده به درهم خانواده عمه طلعت ناهار مهمان ما بودن. ...