اميرعلي عزيز مااميرعلي عزيز ما، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 7 روز سن داره

نبض زندگي

جشن بالماسكه

امروز به مناسبت روز كودك مهدكودك براي بچه ها جشن بالماسكه برگزار كرد و پسر عزيز ما هم لباس دزداي دريايي پوشيده بود ،كلي بهش خوش گذشته بود و از كانال تلگرام مهدكودك هم براي مامان و باباها عكس فرستادن،           ...
16 مهر 1396

تاسوعا

امروز تاسوعاي حسيني بود مامان فرخ زنگ زد كه از هيات غذا اووردن و براي ناهار بريم اونجا.بعد از ناهار همه رفتن بخوابن جز طبق معمول آقا پسر گل ما كه با خواب خيلي رابطه خوبي نداره.خلاصه نذاشت يه نيم ساعتي تحمل كرد و بعد كه حوصلش سر رفت شروع كرد به بيدار كردن همه.جالب اينه كه همه باهاش بازي كردن تا اينكه خودش خسته شد و دقيقا يك ساعت مونده به بيرون رفتن ما براي گرفتن نذري از خونه دوست مامان فرخ و ديدن هيات سينه زني گرفت خوابيد. بعد از يكساعت خوابيدن بيدار شد و رفتيم براي مراسم عزاداري كه اونم خودش با حضور پسرمون داستاني داشت.   ...
10 مهر 1396

روز پدر

امسال روز پدر بابا عباس براي كاراي كشاورزي و زمينش رفته بود دستجرد و تهران نبود.با مامان فرخ و دايي و خاله تصميم گرفتيم سوپرايزش كنيم ،ساعت ٧ شب از تهران راه افتاديم و رفتيم اول رستوران آفتاب و مهتاب شام خورديم و ساعت ١٢ شب بود دستجرد رسيديم بابا عباس حسابي خوشحال شد .صبح بعد از خوردن صبحانه رفتيم سر زمين بابا عباس و براي ناهار دل و جگر خورديم.پسر گلمون هم كلي خاك بازي كرد و با بيل زمين رو ميكند.شبم بعد از خوردن شام برگشتيم تهران. اميرعلي مامان و بابا از تو تنها توقعي كه دارن اينه كه احتراممون رو نگه داري و هيچوقت تنهامون نذاري.       ...
22 فروردين 1396

تعطيلات نوروز ٩٦

سال تحويل نزديك ساعت ٢ بود از صبح كارها انجام شد و ناهارم خورديم منتظر تحويل شدن سال نو شديم.خدا رو شكر سالي كه گذشت همراه با سلامتي بود.گرچه كه خدا هيچكدوم تز حاجتهاي مامان رو براورده نكرد ولي خوب همينكه سالم و سلامت بوديم خدا رو شكر. بعد از سال تحويل و روبوسي .استراحت كرديم و براي عيد ديدني و شام رفتيم خونه عزيز فريده. روز دوم عيد ناهار رفتيم خونه مامان فرخ و بابا عباس روز سوم شام عمو مسعود دعوت كرد و رفتيم خونشون. روز چهارم شب رفتيم خونه عمه طلعت روز پنجم هم دايي محمد براي شام دعوتمون كرد. دو روزم رفتيم دستجرد پيش مادرجون و بعدم سه روزم با عمه مريم و خانوادش و عزيز رفتيم انزلي. سيزده به درهم خانواده عمه طلعت ناهار مهمان ما بودن. ...
14 فروردين 1396

جشن بالماسكه

امروز تو كيفت مهدكودك نامه گذاشته بود كه ميخوان جشن بالماسكه بگيرن و هر كسي يه لباس كارتوني داشته باشه.من و بابا هم رفتيم برات يه لباس بت من خريديم ولي همش مامان ميگفت كاش خودت بهم ميگفتي كه چه لباسي دوست داري.صبح لباس رو تنت كردم و بردمت مهد ولي خوب طبق معمول هيچي از جشن و اتفاقها نفهميدم فقط براي يه عكس از طرف الناز جون فرستاده شد.   ...
26 اسفند 1395

جشن ٤ شنبه سوري

امروز تو مهدكودك جشن ٤ شنبه سوري بود و كلي بچه ها توي مهدكودك فشفشه بازي كرده بودن و مربي ها هم كمك كرده بودن كه بچه ها از روي آتيش بپرن و توي كانال تلگرام هم الناز جون عكس ها رو فرستاده بود.بعدازظهر كه مامان مونا رفت دنبال پسرش كلي حالش گرفته شد از اينكه بچه ها همه چي رو تعريف ميكردن و خوشحاليشون رو ميتونستن بيان كنن ولي مامان مونا از هيچي خبر نداره.بازم خدا رو شكر كه درسته حرف نميزني ولي تنت سلامت هست.ولي خوب منم مادرم يه وقتايي اين موضوع خيلي ناراحتم ميكنه. ...
24 اسفند 1395

جشن نوروز ٩٦

امروز مهد كودك جشن سفره هفت سين داشت .شب قبلش با بابا محمد رفتيم برات لباساي خوشگل خريدم .صبح كه لباسات رو پوشيدي مثل قرص ماه شده بودي و كلي تو مهدكودك أر تيپت تعريف كرده بودن و عكساي قشنگي هم انداخته بودي، ...
15 بهمن 1395

جشن مهر 95 مهدکودک

امروز تو مهدکودک پسر قشنگمون جشن سال جدید تحصیلی بود . کلی تو مهدکودک مراسم داشتن .عمو موسیقی اومده بود و بچه ها کلی شادی کرده بودن و سال جدید تحصیلی رو به امید خدا آغاز کردن. پسر عزیزم امیدوارم همیشه شاد باشی . ...
1 مهر 1395
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نبض زندگي می باشد