شيرين كاري
پسر قشنگمون امشب رفته بود سر كشو لباساي زمستونيش و كلاهش رو برداشته بود و تو اين گرما سرش كرده بود و يه كاسه ماستم جلوش و ماست ميخورد.چند شب پيشم كشو رو خالي كرده بود نشسته بود توش فندق ميخورد.عاشقتم كه با وجود تو تميزي خونه پر .مرتب بودن كشوها پر،
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی